خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی | ||
به درد هم اگر خوردیم قشنگ است یه شانه یار هم بودیم قشنگ است در این دنیا که پایانش به مرگ است برای هم اگر مردیم قشنگ است [ سه شنبه 90/3/17 ] [ 11:55 صبح ] [ زهره باقریان ]
سه نفر تنبل در زیر درخت زرد آلوئی بر پشت خوابیده بودند ، اولی آهی کسید و گفت : چه میشه اگر زردآلوئی خود بخود از درخت جدا میشد و یکراست بدهان من می افتاد . دومی که تنبل تر بود گفت : من دلم می خواهد اگر زرد آلوئی افتاد ، هسته اش نیز در بین راه خود بخود از لای میوه بدر آید . سومی که رکورد تنبلی را شکسته بود گفت : بفرض که زردآلوئی از درخت بدون هسته بیافتد در دهان من ، کی حوصله جویدن دارد ؟ [ دوشنبه 90/3/16 ] [ 3:13 عصر ] [ زهره باقریان ]
دامادی قبل از عروسی متواری شد . شنیده ام پسری زن گرفت و در شب وصل که کار عقد و عروسی شروع باید کرد فرار کرد زگرداب ازدواج و بگفت « علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد » [ دوشنبه 90/3/16 ] [ 11:24 صبح ] [ زهره باقریان ]
دهقانی پسرش را برای تحصیل به شهر فرستاد، پس از چند سال که بزادگاه خود برگشت اورا مورد آزمایش قرار داد و چنین نتیجه گرفت که بهره ای از سواد نبرده است ، گفت : در این چند سال که تو را به استاد سپردم چه یاد گرفتی ؟ گفت : یک روز من بیمار میشدم ، یکروز استاد ، یکروز من بگرمابه میرفتم ، یکروز استاد ، یک روز من جامه می شستم ، یکروز استادم بدین طریق شش روز هفته را طی میکردیم ، روز هفتم هم که جمعه بود و تعطیل. [ دوشنبه 90/3/16 ] [ 11:11 صبح ] [ زهره باقریان ]
در خانه ی ما ، غذا مذائی نبود از دیگ پلو ، صدا مدائی نبود خوشحالم از آن جهت که در کوچه ی ما دیگر اثر از گدا مدائی نبود [ دوشنبه 90/3/16 ] [ 11:4 صبح ] [ زهره باقریان ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |