خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی | ||
مرد کریه المنظری که از یک چشم نابینا و صورت آبله گونی داشت و ضمناً فاضل و اهل سخن هم بود در محفلی که عده بسیاری جمع بودند راجع به خواص سیب بحث میکرد و ارتباط آن را با بهداشت و سلامتی مخصوصاً برای زیبائی صورت مفید میدانست ، چون در گفته اش چندین بار این جمله را تکرار کرد که هر کس در کودکی سیب بخورد زیبا میشود ، یکی از بین حضار گفت : جناب استاد ، مثل اینکه خود شما در کودکی سیب نخورده اید ؟ استاد در جواب عاجز ماند ولی از بین حضار یکنفر دیگر فریاد کشید سیب خورده اند ولی سیب های آن زمان کرمو بوده است که باین شکل در آمده اند . [ چهارشنبه 90/3/11 ] [ 10:30 صبح ] [ زهره باقریان ]
از دروغگویی پرسیدند ، هرگز راست گفته ایی ؟ گفت : آری ، ولی بنا بعادت همین یک کلمه را هم دروغ گفتم ! [ چهارشنبه 90/3/11 ] [ 9:48 صبح ] [ زهره باقریان ]
کشیشی برای بچه ها موعظه میکرد و راجع به پیدایش انسان و خلقت بشر روایاتی میگفت : یکی از بچه ها که پدرش استاد علوم طبیعی و از پدر خود در این باره حرفهائی شنیده بود ، ازین اختلاف عقیده تعجب کرد و گفت : پدر روحانی ، پدر من میگوید ما از نسل میمون هستیم . کشیش گفت : پسرجان خاموش باش ، امور خانوادگی شما بما مربوط نیست . [ چهارشنبه 90/3/11 ] [ 9:41 صبح ] [ زهره باقریان ]
پدر و پسری را نزد حاکم بردند تا آنها را شلاق بزنند . اول پدر را بر زمین خوابانده و یکصد ضربه زدند . او همه ضربات را تحمل کرده و آه بر زبان نیاورد . سپس نوبت به فرزند رسید ، چون اولین ضربه را به پسر فرود آوردند ، پدر ناله و فریاد آغاز کرد . حاکم گفت : تو یکصد ضربه شلاق خوردی و دم بر نیاوردی اکنون به خاطر یک ضربه شلاق که پسرت خورد ، ناله و فریاد بر می داری ؟ پدر گفت : آن شلاق ها بر « بدن » من فرود می آمد ، لذا تحمل می کردم ، اما اکنون شلاق ها بر « جگرم » زده می شود ، لذا تحمل آن را ندارم . « در مورد پدر و مادر نیکی کنید و وقتی که هر دو یا یکی از آنها پیر و سالخورده شوند ( که موجب رنج و زحمت شما باشند ) رنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگویید و کمترین آزار را به آنها نرسانید و با ایشان به اکرام و احترام سخن گویید . » [ شنبه 90/3/7 ] [ 1:8 عصر ] [ زهره باقریان ]
یکی از پادشاهان اروپا بیمار شد و مدتی بستری گردید ، روزی وزیر که حال شاه را خیلی وخیم دید گفت : اعلیحضرت اگر اجازه بفرمایند هم اکنون حکم میکنم که تمام مردم در معابد جمع شده برای سلامتی وجود شاه دعا کنند . پادشاه گفت : در صورتی که مردم بصرافت طبع و میل مرا دعا کنند ، شک دارم چه برسد به اینکه دعای سفارشی و اجباری و بحکم تو هم باشد . [ جمعه 90/3/6 ] [ 12:41 صبح ] [ زهره باقریان ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |