خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی | ||
در شهر صیدا پس از نماز ظهر یکی از نمازگزاران برخاسته روی پله اول منبر ایستاد و فریاد زد : از مؤمنین بدانید که روز قبل عصای مرا در همین مکان دزدیده اند و من سارق را شناخته ام و او آلان در همین مسجد است و اکنون از بردن نام او خودداری می کنم به شرطی که امشب عصا را از بالای در به داخل منزلم بیاندازد ، منزل من هم وصل به دیوار همین مسجد است و اگر نیاورد فردا او را در همین مسجد رسوایش می کنم . یک هفته بعد یکی از مؤمنین پرسید که راستی آن دزد عصای تو را آورد ؟ آن مرد با خنده گفت : همان شبی که روزش اعلام کردم هفتاد و دو عدد عصا بمنزل من پرتاب شد . [ سه شنبه 90/4/7 ] [ 11:50 صبح ] [ زهره باقریان ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |