خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی | ||
پدر و پسری را نزد حاکم بردند تا آنها را شلاق بزنند . اول پدر را بر زمین خوابانده و یکصد ضربه زدند . او همه ضربات را تحمل کرده و آه بر زبان نیاورد . سپس نوبت به فرزند رسید ، چون اولین ضربه را به پسر فرود آوردند ، پدر ناله و فریاد آغاز کرد . حاکم گفت : تو یکصد ضربه شلاق خوردی و دم بر نیاوردی اکنون به خاطر یک ضربه شلاق که پسرت خورد ، ناله و فریاد بر می داری ؟ پدر گفت : آن شلاق ها بر « بدن » من فرود می آمد ، لذا تحمل می کردم ، اما اکنون شلاق ها بر « جگرم » زده می شود ، لذا تحمل آن را ندارم . « در مورد پدر و مادر نیکی کنید و وقتی که هر دو یا یکی از آنها پیر و سالخورده شوند ( که موجب رنج و زحمت شما باشند ) رنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگویید و کمترین آزار را به آنها نرسانید و با ایشان به اکرام و احترام سخن گویید . » [ شنبه 90/3/7 ] [ 1:8 عصر ] [ زهره باقریان ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |