قالب پرشین بلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی
نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد . آخر هفته بود و
 
تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت
 
کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.قبل از ورود ،
 
نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد...

عد با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .چهره اش بی
 
درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به
 
استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به
 
ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند .از آنجا می توانستند درخت را
 
ببینند . دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد، و
 
دلیل رفتار نجار را پرسید.نجار گفت :

آه این درخت مشکلات من است . موقع کار ، مشکلات فراوانی
 
پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و
 
فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به شاخه های
 
آن درخت می آویزم . روز بعد ، وقتی می خواهم سر کار بروم ،
 
دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .جالب این است که
 
وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی
 
از مشکلات، دیگر آنجا نیستند ، و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند.

[ شنبه 91/4/24 ] [ 2:4 عصر ] [ زهره باقریان ]
درباره وبلاگ


ساعت فلش

کد ساعت

ساعت فلش

کد ساعت



ساعت فلش

کد تقویم

قالب وبلاگ


استخاره آنلاین با قرآن کریم


کد موزیک