خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی | ||
سخاوت دخترک طبق معمول هر روز جلو کفش فروشی ایستاده و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد . بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد : اگر تا پایان ماه هر روز بتوانی تمامی چسب زخم هایت را بفروشی ، آخر ماه کفش های قرمز را برایت می خرم . « دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گقت : یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشود تا .... و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت : نه . خدا نکند . اصلا کفش نمی خواهم . [ یکشنبه 91/2/17 ] [ 2:33 عصر ] [ زهره باقریان ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |