خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی | ||
روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد. مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی! [ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 2:42 عصر ] [ زهره باقریان ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |