نامه ای از آخرت

زوجی تصمیم گرفتند که برای استراحت به مسافرت بروند ، اما چون این تصمیم آنها درست در آغاز سال نو بود ، نتوانتستند با هم سوار هواپیما شوند .

قرار شد که اول مرد به مسافرت برود و فردای آن روز زن هم به او ملحق شود .

مرد وارد همان هتلی شد که قصد اقامت در آنجا را داشت . او خواست تا این موضوع را به اطلاع همسرش برساند .

پای رایانه رفت تا ایمیلی به او بزند . او آن قدر عجله داشت که بدون دقت آدرس پست الکترونیک همسرش را تایپ کرد و نامه ای نوشت .

 در شهری دورتر ، زنی که شوهرش را همان روز از دست داده بود ، پس از پایان مراسم خاکسپاری به خانه برگشت و پای رایانه اش نشست .

پس از خواندن یکی از نامه ها بی هوش بر روی زمین افتاد . یکی از بستگان او سراسیمه نامه را خواند .

متن نامه این گونه بود : 

به : همسر عزیز و دوست داشتنی ام

موضو ع : من رسیدم

می دانم که تو از شنیدن این موضوع شگفت زده شدی . اینجا چند کامپیوتر هست که می توانم برای تو ایمیل بفرستم .همه چیز برای آمدنت مهیاست . پس ، فردا تو را می بینم . امیدوارم سفر تو آن قدر که سفر من سخت بود ، مشکل نباشد . منظرت هستم و برای دیدنت لحظه شماری می کنم !!!!!

پرسش کودکانه

کودک سه ساله ای با مادر باردارش به مطب دکتر رفته بود .

او نزد مادرش رفت و پرسید : مادر چرا شکمت این قدر بزرگ شده است ؟

مادر با مهربانی جواب داد : چون من یک بچه دارم .

کودک این بار پرسید : آیا این بچه در داخل شکم توست ؟

مادر دوباره گفت : آره عزیزم .

پسرک با تعجب از مادر خود سئوال کرد : آیا او بچه خوبی است ؟

مادر دوباره گفت : بله عزیزم . خیلی خیلی خوب .

کودک که دیگر داشت از تعجب شاخ در می آورد با نگاه معصومانه اش به مادرش گفت : اگر آن بچه خوب است ، پس چرا او را خوردی ؟!!!!!!